سايت «تريپ ادوايزر» در گزارشي به معرفي پنج مقصد گردشگري در پنج كشور جهان پرداخته كه طي سال‌هاي اخير بيشترين آمار خودكشي به‌ويژه خودكشي گردشگران را به خود اختصاص داده‌اند.

کوچ يا مهاجرت پرندگان از همان آغاز تاريخ توجه بشر را به خود جلب کرده است. کوچ عبارت است از حرکت پرندگان به طرف جنوب در پاييز و به طرف شمال در بهار يا حرکت از زمين هاي پست به طرف ارتفاعات و يا از نقاط دور از ساحل به طرف ساحل. چون بعضي از آنها در شرايط جوي زمستان نمي‌توانند زنده بمانند به مناطق گرمتر مي‌روند. البته اين سفرهاي گروهي تنها منحصر به پرندگان نمي شود و مهاجرت ديگر جانوران بزرگ و کوچک، حتي آبزيان نيز بدلايل مختلفي اتفاق مي افتد که عمدتا مواردي از قبيل تغيير شرايط آب و هوايي، مشکلات زيست محيطي، از بين رفتن جنگل ها و محدوده ي حيات وحش، خشکسالي و کاهش منابع آبي مراتع، گرمي و سردي متفاوت با دماي عادي قلمروي زندگي، انقراض گروهي از نسل هاي جانوران بعلت شکارهاي بي رويه و گرسنگي گروهي ديگر از جانوراني که طعمه اي براي خوردن نمي يابند و خطرات ديگري که آنها را تهديد به ترک قلمرو مي کند هستند. تصاوير زير گوياي کوچ و مهاجرت حيوانات مختلف است ...

 بقایای باقیمانده از اسکلت یک زوج از دوران روم باستان نشان می‌دهد این زن و مرد یک هزار و 500 سال دست‌های یکدیگر را گرفته‌اند.

باستان شناسان ایتالیایی معتقدند این زوج به طور همزمان بین قرن 5 و 6 پس از میلاد در شمال مرکزی ایتالیا به خاک سپرده شده‌اند.

یک حلقه برنزی در انگشتان زن دیده می‌شود و به نظر می‌رسد که این زن در حال نگاه کردن به مرد است.

رستورانی آمریکایی بزرگترین همبرگز جهان را در معرض فروش گذاشتند.

  رستوران به بی نظیر ایالت میچگان آمریکا ساندویچ" همبرگر" به وزن 153 کیلوگرم به معرض نمایش گذاشتند.

رستوران "مالی اسپورتز" رکورد سابق خود را در بزرگترین همبرگر جهان که وزن آن به 144 کیلو گرم می رسید، شکست.

یکی از کارگران این رستوران گفت: صدها نفر روز جمعه گذشته برای مشاهده این همبرگر بزرگ جمع شدند.

وی گفت: این همبرگر به مبلغ دو هزار دلار فروخته شد و هنوز قیمت همبرگر جدید تعیین نشد.

این روزنامه در ادامه گزارش خود نوشت: برای آماده کردن این ساندویچ 22 ساعت تلاش کردیم.

روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است...