عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
2 | 196 | vafa |
![]() |
0 | 54 | sarvin |
![]() |
1 | 234 | reza |
![]() |
0 | 198 | takotanha |
![]() |
0 | 236 | takotanha |
![]() |
0 | 134 | roya |
![]() |
0 | 156 | roya |
![]() |
0 | 130 | roya |
![]() |
0 | 131 | roya |
![]() |
0 | 134 | roya |
![]() |
0 | 159 | roya |
![]() |
0 | 118 | roya |
ادیسون در
سنین پیری پس از اختراع لامپ، یكی از ثروتمندان آمریكا به شمار میرفت و
درآمد سرشارش را تمام و كمال در آزمایشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگی بود
هزینه می كرد.
این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شكل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.
در
همین روزها بود كه نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع
دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتاً كاری از دست كسی بر نمیآید
و تمام تلاش مأموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است.
آنها تقاضا داشتند كه موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده
شود.
پسر با خود اندیشید كه احتمالاً پیرمرد با شنیدن این خبر سكته
میكند و لذا از بیدار كردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با
کمال تعجب دید كه پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یك صندلی نشسته
است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می كند.
همه ما خودمان را چنين متقاعد مي كنيم كه زندگي بهتري خواهيم داشت اگر:
شغلمان را تغيير دهيم
مهاجرت كنيم
با افراد تازه اي آشنا شويم
ازدواج كنيم