loading...
سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
saeb بازدید : 106 چهارشنبه 14 تیر 1391 نظرات (0)

مسافرترین آدم دنیا هم

دست خطی می خواهد که بنویسد برایش

” زود برگرد “

طاقت دوری ات را ندارم  . . .

.

.

.

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

به نفسهای تو در سایه ی سنگین سکوت

به سخنهای تو با لهجه ی شیرین سکوت . . .

.

.

.

فکر کنم

به بوی عطر تو حساسیت دارم

همین که در ذهنم می پیچد

از چشم

اشک می آید…

.

.

.

این روزها بدجور به تو آغشته ام ، از صافی ردم کن و ببین که جز تو هیچم نمی ماند .

.

.

.

خـیـــلـــى بـــده احــســاس کــنــى مــثــل دارویــى

فقط وقت نیاز ازت استفاده کنند . . .

.

.

.

نقـش یـــک درخــت خشک را

در زنـدگی بازی میکـنم

نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم

یا هیزم شکن پـیــر…

.

.

.

“بربادرفته”

صد بار بهتر است از

“از یاد رفته “…..

.

.

.

من درد میکشم

تو اما چشم هایت را ببند!

سخت است بدانم میبینی و بیخیالی . . .

.

.

.

اگر میداد لیلی کام مجنون …

کجا افسانه میشد نام مجنون …؟

.

.

.

گاهی دوست دارم بدون پک زدن

فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه میسوزد

شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من  . . .

.

.

.

صدایت نمیکـــــنم که برگـــــردی

مهــــــم باشم

خودت برمیگردی . . .

.

.

.

دلم یک آلزایمر خفیف می خواهد

آنقدر که یادم نرود

به نفعم است که به چند زبان زنده ی دنیا سکوت کنم . . .

.

.

.

این موهبت الهی ست صبح چشم بگشایی و یادت بیاید

دوستی داری آبی تر از آسمان ، زلالتر از شبنم و روشنتر از صبح . . .

.

.

.

کفرم را که در می آوری ، ایمانم به عشق بیشتر میشود !

.

.

.

عشق فراموش کردن نیست ،بخشیدن است

گوش کردن نیست ، درک کردن است

دیدن نیست ، احساس کردن است

جا زدن و کنار کشیدن نیست صبر کردن و ادامه دادن است

حتی تنها  . . .

.

.

.

به روزها دل مبند ، روزها به فصل که میرسند رنگ عوض میکنند

با شب بمان ، شب گرچه تاریک است ، لیکن همیشه یک رنگ است . . .

.

.

.

گاهی اوقات باید خدا رو شکر کنی

یا اصلا بغلش کنی و ببوسیش

که به چیزی که یه روزی میخواستی نرسیدی …

.

.

.

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر / به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر . . .

.

.

.

بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند !

اما …

از چشـــــم هایشان معلوم است ؛

که اشکــــی به بزرگی یک سکــــوت ،

گــــوشه ی چشمشان به کمیــــــن نشسته …

.

.

.

حریقی به جانم زدی با نگاهت / دلم را ربودی تو با روی ماهت

سیاهی برفت از تمام جهان / چو دیدم به یک لحظه چشم سیاهت . . .

.

.

.

گاهی “دوست داشتن” پنهان بماند قشنگ تر است

دوست داشتن را باید کشف کرد ؛

درک کرد ، و از آن لذت برد …

.

.

.

گاهی مرا یاد کن

من همانم که اگر ساعتی از من بیخبر بودی

آسمان را به زمین میدوختی . . .

.

.

.

ﻣﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ

ﯾﺎ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺍﻧﺪ

ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﺳﻢ

ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﺳﻢ ﮐﻪ : ﺁﯾﺎ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟

ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ : ﺁﺭﯼ

.

.

.

هزار کلمه بر جای خالی ات ریختم اما پر نشد ، به گمانم از جنس بی نهایتی .

.

.

.

تقصیر تو نیست!

همیشه همین گونه بوده ،

برو اما من پشت سرت دست نه ،

دل تکان می دهم . . .

.

.

.

وقتـی یه زن ســیگار کشید

یعنــی دیگه گریه جواب نمیده

و وقتی مــردی اشک ریخت

بدون کار از ســیگار کشیدن گذشته . . .

.

.

.

از “ماندن” که چیزی نمیدانی

لااقل

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتان در مورد این سایت بگوئید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 890
  • کل نظرات : 95
  • افراد آنلاین : 152
  • تعداد اعضا : 32
  • آی پی امروز : 451
  • آی پی دیروز : 24
  • بازدید امروز : 1,298
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,128
  • بازدید ماه : 2,128
  • بازدید سال : 18,998
  • بازدید کلی : 213,755